ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)
یكى از جمله شركت‏كنندگان دوره عالى موزیكولوژى است كه به علت سوابقى كه در موسیقى داشت در جریان تحصیل علاقه و شایستگى خود را خیلى زود نشان داد، بطورى كه قبل از پایان تحصیلاتش قرار شد از وجودش در هنرستان استفاده شود، ترتیب استخدامش داده شد و در اول سال 1342 شمسى عملاً وارد خدمت گردید، در بهمن‏ماه سال 1344 به اخذ لیسانس نائل شد، او یكى از معدود خدمتگزارانى است كه كمتر از بیست سال، تمام وقت و همت خود را در راه پیشرفت هنرستان صمیمانه به كار گرفت و به سرعت مدارج ترقى را پیمود و از سطح دبیرستان به دوره عالى راه یافت و تدریس چند درس علمى موسیقى را به عهده گرفت و همواره رضایت هنرجویان را در پى داشت، بعلاوه در بسیارى از كارهاى ادارى و فوق برنامه و برنامه‏ریزى‏ها و در مواردى تصمیم‏گیریها شركت فعال داشت خدماتش بى‏هیچ مداهنه‏اى در سرعت پیشرفت هنرستان محسوس بود، در سال 1359 از كار كناره گرفت و به افتخار بازنشستگى نائل گردید. فخرالدینى اكنون نیز به كوشش‏هایش در زمینه موسیقى ملى ادامه مى‏دهد، به صورت آزاد در دانشكده هنرهاى زیبا همچنان به تدریس اشتغال دارد، فعالیتهاى دیگرى در این زمینه دارد كه در این بحث نمى‏گنجد، آینده پربارترى را برایش آرزو داریم. فرهاد فخرالدینى به سال 1316 در خطه‏ى قهرمان‏پرور و مهد تمدن و فرهنگ ایران زمین، آذربایجان در خانواده‏اى هنردوست دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلى فخرالدینى متخلص به «محزون» 1278 -1365، از شعراى مردمى آذربایجان بوده كه در نزد مردم آن سرزمین از احترام خاصى برخوردار بود. او صاحب دو كتاب شعر به زبان تركى است فرهاد چهارمین فرزند خانواده است و سه خواهر و سه برادر دارد. برادر بزرگ فرهاد به نام فخرالدین از نقاشان و عكاسان هنرمند كشور است. برادر دوم فرخ نیز عكاس مشهورى است و برادر كوچكتر فاروق است كه ضمن اشتغال به حرفه‏ى عكاسى، از ورزشكاران به نام بوده و سالها سمت مربى‏گرى تیم ملى والیبال ایران را به عهده داشته است. برادر بزرگ فرهاد در منزل تارى داشت كه اوقات فراغت خود را با آن مى‏گذارند. هر وقت كه او در منزل نبود فرهاد با تار او ور مى‏رفت و چون در این كار علاقه و استعدادى نشان مى‏داد، پدر براى وى ویولنى تهیه كرد و او را تشویق به فراگیرى این ساز كرد. اولین معلم او شخصى بود به نام احمد مهاجر كه یكى از نوازندگان اركستر صبا بود. فرهاد در این كلاس تمام دوره‏هاى ویولن استاد صبا را یاد گرفت و سپس براى تكمیل معلومات خود به نزد استاد صبا رفت. در مدت كوتاهى كه او شاگرد صبا بود كسب فیض فراوان نمود و همیشه مورد تشویق و محبت استاد بود. متأسفانه استاد در آذرماه 1336 دار فانى را وداع گفت و فرهاد از داشتن چنین مربى دلسوزى بى‏بهره ماند. در همین مدت كمتر از یك سال كه او در خدمت استاد بود، صرفنظر از آنچه كه از تجربیات فراوان او آموخت در حقیقت راه زندگى آینده‏اش را پیدا كرد. فرهاد خود در این باره مى‏گوید: «روزى در كلاس درس استاد، هنگامى كه داشتم كتاب ویولنم را روى پوپیتر مى‏گذاشتم، ورقه‏ى نتى از لاى كتاب بر زمین افتاد، چون در یك دستم ویولن و در دیگرم كتاب بود، استاد پیشدستى كرد و زودتر از من آن را از زمین برداشت و به ملودى كه من بر روى آن كاغذ یادداشت كرده بودم به دقت نگاه كرد و بعد مرا هم با نگاهى برانداز كرد و این بررسى را چند بار تكرار نمود. از این كه او متوجه شود كه من نزد خود مشغول آهنگسازى هستم خیلى نگران بودم و فكر مى‏كردم، الان استاد مرا به خاطر این كه خودسرانه و بدون مشورت با او مشغول آهنگسازى شده‏ام سرزنش خواهد كرد. ولى با كمال تعجب دیدم چهره‏اش شكفته شد و سه بار با تحسین گفت: خوبه، خوبه، خوبه. این تشویق او در من اثر خیلى خوبى گذاشت و من این مسئله را كه قبلا فقط برایم سرگرمى بود جدى گرفتم و از آن پس هر ملودى كه به نظرم مى‏رسید در دفترم یادداشت مى‏كردم كه بعدها از همین یادداشتها در ساخته‏هاى خودم استفاده‏هاى فراوان بردم. مثلاً در بخشى از موسیقى سریال ابن‏سینا، از همین یادداشت استفاده كردم، در هجده سالگى چهار مضرابى ساخته بودم كه خود با ویولن آن را مى‏نواختم. بعدها همین قطعه را تحت عنوان چهار مضراب چهارگاه براى ویولن به همراهى اركستر نوشتم و با اركستر رادیو تلویزیون به رهبرى خودم اجرا كردم. بعد از صبا حدود دو سال نزد آقاى تجویدى به نوازندگى ویولن مشغول بودم و ردیفهاى ایشان را تماماً زدم. در آن زمان تقریباً آماده بودم كه به قصد تحصیل طب یا مهندسى كشاورزى به خارج از ایران سفر كنم. روزى در روزنامه یك آگهى دیدم كه هنرستان موسیقى ملى براى اولین دوره‏ى عالى دانشجو مى‏پذیرد. دوستان تشویقم كردند كه براى آزمایش خودم در این كنكور در رشته‏ى موزیكولوژى (موسیقى‏شناسى) شركت كنم، ظاهراً این رشته براى دیپلمه‏هاى هنرستان موسیقى و بیشتر كسانى كه شركت كرده بودند، شاگردان خود هنرستان بودند، و من كه تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون در رشته‏ى طبیعى به پایان رسانده بودم، براى نام‏نویسى و شركت در كنكور به هنرستان مراجعه كردم و با اولین شخصى كه برخوردم، آقاى منصور گلزارى ناظم هنرستان بود كه ایشان با روى خوش مرا پذیرفتند و اسمم را نوشتند. هیئت ژورى عبارت بودند از آقایان: دكتر مهدى بركشلى، مهدى مفتاح، دكتر امانوئل ملك اصلانیان، دكتر خاچیك و دكتر هاكوپیان. اینها چهره‏هایى هستند كه اكنون به یاد دارم. من به خوبى از عهده‏ى امتحان ویولن برآمدم و چون در زمانى كه در دبیرستان تحصیل مى‏كردم، ضمن نوازندگى و تمرین مداوم ویولن، یكى از برنامه‏هایم این بود كه به محض این كه فرصتى پیدا مى‏كردم به كتابخانه‏ى ملى مى‏رفتم و چند ساعتى را در آنجا مى‏گذراندم. هم درسهاى دبیرستان را در آن محیط مناسب مطالعه مى‏كردم و هم كتابهاى موسیقى را، به همین علت به راحتى توانستم جواب سؤالات را نیز بدهم. وقتى از جلسه‏ى امتحان كه خیلى سریع انجام شده بود بیرون آمدم، در جواب كسانى كه مى‏گفتند نتیجه‏ى امتحان چه شد؟ مى‏گفتم: نمى‏دانم رد شدم یا قبول ولى سؤالات خیلى برایم آسان بود و به راحتى جواب دادم. پس از مدتى نتیجه‏ى امتحانات را دادند و دیدم كه قبول شده‏ام و با این قبولى سرنوشتم به كلى تغییر كرد و راه زندگیم عوض شد. اول فكر كردم تا روز حركتم به خارج فرصت دارم كه مدت كوتاهى از این موقعیت سود برده، از محضر استادانى كه در هنرستان عالى موسیقى ملى تدریس مى‏كنند استفاده كنم، در این كلاسها با چهره‏هاى سرشناس موسیقى چون فرامرز پایور و نصرت‏اللَّه گلپایگانى كه هم‏زمان صاحب اركستر بودند و تعداد دیگرى از هنرمندان هم‏كلاس بودم و هنگامى كه در ترم اول با رتبه‏ى اول قبول شدم دیگر فكر سفر خارج از سرم بیرون رفت و ضمناً فهمیدم كه معلمین قبلى من واقعاً شایسته بودند و زحمات آنها و كوششهاى خودم بى‏ثمر نبوده. از استادانى كه در این دوره از معلوماتشان استفاده‏ى فراوان بردم مى‏توانم از دكتر مهدى بركشلى و دكتر امانوئل ملیك اصلانیان یاد كنم. در آن زمان ریاست دوره‏ى عالى هنرستان موسیقى ملى با دكتر بركشلى بود و رئیس دوره‏ى متوسطه‏ى هنرستان آقاى مفتاح بودند، بعد از حدود یك سال و اندى كه از تحصیل من در دوره‏ى عالى هنرستان مى‏گذشت، آقاى مفتاح بازنشسته شدند و به جاى ایشان آقاى دهلوى به این سمت منسوب گردیدند و ایشان چون از وضع تحصیلى من باخبر شدند و از من خواستند كه قول بدهم پس از اخذ لیسانس با هنرستان همكارى كنم و ایشان هم سعى خواهند كرد كه از هم‏اكنون ساعاتى براى تدریس در هنرستان براى من در نظر بگیرند. البته براى خود من هم مثل دیگران عجیب بود كه در حالى كه در سال دوم دوره‏ى عالى هنرستان مشغول تحصیل هستم در دوره‏ى متوسطه‏ى همان هنرستان تدریس نمایم. این همكارى من با هنرستان در سال 42 آغاز شد. اولین مسئولیتهایى كه در هنرستان به عهده‏ى من گذاشته شد مدیریت كتابخانه و صداخانه‏ى هنرستان و تدریس تئورى موسیقى عمومى و موسیقى ایران و مدیریت برنامه‏هاى هنرى هنرستان بود. در طى سالهایى كه مسئولیت كتابخانه را داشتم، كوشش به عمل آوردم كه تعداد كتابها سال به سال افزوده شده و در عین حال مطابق با اصول كتابدارى كتابها بایگانى و در دفاتر ثبت گردد. قبل از من تدریس تئورى موسیقى عمومى به عهده چند تن از استادان بود و هر استاد جزوه‏ى جداگانه‏اى به شاگردان مى‏داد. در این هنگام لزوم برنامه‏ى واحدى براى تئورى موسیقى احساس مى‏شد و همچنین بهتر بود كه یك نفر كار تدریس كلیه‏ى كلاسها را به عهده بگیرد كه این وظیفه به من محول شد و جزوه‏ى تئورى موسیقى با مشاركت آقایان دهلوى مصطفى پورتراب و این جانب نوشته شد و به میزان كافى تكثیر گردید كه از آن زمان تاكنون در هنرستان تدریس مى‏گردد. براى هنرجویان هنرستان هر ماه سه برنامه‏ى كنسرت ترتیب داده مى‏شد و در هر برنامه حداقل ده نفر از هنرجویان براى اجراى برنامه‏ى هنرى به صحنه مى‏رفتند و قطعه‏اى را كه آماده كرده بودند با ساز خود اجرا مى‏نمودند. قبل از اجرا با معلمین مربوطه تماس گرفته مى‏شد و معلمین آنها را براى كنسرت آماده مى‏نمودند. من هم این قطعات را به طور جداگانه مى‏شنیدم و نظریات اصلاحى خود را به هنرجویان گوشزد مى‏نمودم و آنها را با آمادگى كافى به روى صحنه مى‏فرستادم. بعدها شنیدم كه این برنامه تأثیر فوق‏العاده سازنده‏اى در شخصیت هنرى این هنرجویان داشته است. در این برنامه‏ها براى این كه جلسه رسمى تلقى شود همیشه آقایان: دهلوى، میرنقیبى و گلزارى و من و تعدادى از معلمین شركت داشتیم و در نتیجه شاگردان احساس مسئولیت بیشترى مى‏كردند. علاوه بر این كنسرتها، هر پنج‏شنبه یك برنامه‏ى تلویزیونى نیز براى هنرجویان در نظر گرفته مى‏شد كه در واقع منتخب برنامه‏هاى داخلى هنرستان بود. علاوه بر آن یك برنامه‏ى آموزش تئورى موسیقى عمومى هم تدریس مى‏گردید كه متن آن را من مى‏نوشتم و خانم شهلا مانى‏زاده كه یكى از هنرجویان هنرستان بود آن را اجرا مى‏كرد. پس از چهار پنج سال كه از همكار من با هنرستان مى‏گذشت، به پیشنهاد آقاى دهلوى به عضویت شوراى فنى هنرستان (و بعدها هنركده‏ى موسیقى ملى) منسوب شدم و این سمت را تا زمانى كه با هنرستان همكارى داشتم عهده‏دار بودم». فرهاد فخرالدینى در سال 1342 ازدواج كرده و داراى دو فرزند پسر به نامهاى فرشاد و فرزاد است. او از زندگى خانوادگى خود بسیار راضى مى‏باشد. همسرش كه بسیار علاقمند به شعر و موسیقى است، همواره یار و یاور او و مشاور خوبى براى كارهاى هنریش بوده است و در ایجاد محیط گرم و آرام و مناسب براى خلق آثار هنرى او نقشى مؤثر داشته است. فخرالدینى چهره‏ى شناخته شده و درخشان موسیقى ایران است كه سالها با رادیو و تلویزیون همكارى داشته و همه‏ى ما با او به عنوان آهنگساز و رهبر اركستر بزرگ رادیو تلویزیون آشنا هستیم. او در حدود سال 44 همكارى خود را با رادیو ایران به عنوان نوازنده‏ى ویولن و ویولن آلتو در اركستر گلها آغاز كرد. رهبرى اركستر با روح‏اللَّه خالقى و جواد معروفى بود. بعد از مدتى به عضویت اركستر باربد نیز درآمد. در حلال كار نوازندگى به كار آهنگسازى و هارمونى و اركستراسیون برخى قطعات نیز مى‏پرداخت كه با این دو اركستر اجرا مى‏شد. در سال 51 كلیه‏ى اركسترهاى رادیو در هم ادغام گشته و اركستر بزرگ رادیو تلویزیون تشكیل شد. رهبرى این اركستر ابتدا با فریدون ناصرى و در اوائل سال 52 چند ماهى با مرتضى حنانه بود. از اواسط همین سال رهبرى این اركستر به فخرالدینى محول شد و او این سمت را تا سال 58 كه به خواست خود از آن كناره گرفت عهده‏دار بود. فخرالدینى خود مى‏گوید: «رهبرى این اركستر سبب اندوختن تجربیات گرانبهایى براى من گردید قطعات فراوانى براى این اركستر ساختم و اجرا نمودم، ضمناً بسیارى از آهنگهایى كه هنرمندان دیگر مى‏ساختند با تنظیم، اركستراسیون و هارمونى من اجرا گردید. با این اركستر، برنامه‏هایى در تلویزیون نیز اجرا نمودیم كه برخى از برنامه‏ها زنده (در حال اجرا) در استودیو ضبط مى‏گردید. ضمناً كنسرتهایى هم در تالار رودكى اجرا كردیم. ماحصل برنامه‏هاى این اركستر از برنامه‏ى گلچین هفته و گلهاى تازه پخش مى‏گردید». فرهاد فخرالدینى، صرف نظر از كار عملى موسیقى به مطالعه و تحقیقات علمى نیز پرداخته است و این كار را نیز از همان زمانى كه در دوره‏ى عالى هنرستان موسیقى ملى تحصیل مى‏كرد شروع نمود. در این مورد چنین مى‏گوید: «از استادانى كه در دوره‏ى عالى در پرورش و تعلیم من سهم عمده داشتند باید از دكتر مهدى بركشلى یاد كنم كه نه تنها به عنوان یك استاد خوب، با معلومات و دلسوز او را شناختم، بلكه الگوى خوب و بزرگى از لحاظ شخصیت براى من بود. همان‏گونه كه صبا و تجویدى در موسیقى عملى در من مؤثر بودند و خیلى تشویقم كردند، دكتر بركشلى و دكتر ملیك اصلانیان هم در موسیقى علمى مشوق و راهنماى من بودند و من كارهاى باارزشى زیر نظر دكتر بركشلى انجام دادم. او، اولین بار از من خواست تنبور خراسان را به روش ابونصر فارابى كه با روایت خود فارابى نوشته و به وسیله‏ى دكتر بركشلى شرح داده شده بود پرده‏بندى نمایم. این كار بعد از شش ماه به پایان رسید و طى كنفرانسى كه از طرف هنرستان، در تاریخ 22 بهمن 41 ترتیب داده شد، صداهاى حاصله از پرده‏هاى این ساز در حضور از هنرمندان و علاقمندان شنیده شد و باعث حیرت و تحسین حضار گردید و باید بگویم، خودم هم مانند استادم و استادان دیگر حاضر در جلسه از این كه صداهاى حدود هزار سال پیش را روى تنبور پرده‏بندى شده مى‏شنیدیم، احساس غرور مى‏كردم. اتفاق جالبى به وقوع پیوسته و شاهد آن بودیم كه صداها و درجات گام موسیقى ایران از هزار سال پیش به این طرف تغییرى حاصل ننموده است و من به این موفقیت كه به دست آورده بودم مباهات مى‏كردم و هنوز كه سالها از آن تاریخ مى‏گذرد، صمیمانه از دكتر بركشلى ممنون و سپاسگزار مى‏باشم و به روانش درود مى‏فرستم كه به من این امكان را داد كه با غرور به تاریخ گذشته‏ى موسیقى كشور خود نگاه بكنم. كار تحقیقى دیگرم در زمان تحصیل، پایان‏نامه‏ى تحصیلى‏ام تحت عنوان ریتم در موسیقى ایران بود كه آن را هم با راهنمایى دكتر بركشلى شروع كردم و به تحقیق در ریتمهاى موسیقى ایران از قدیم تا به حال پرداختم كه نتیجه‏ى آن، جمع‏آورى بیش از 116 ریتم در موسیقى ایران مى‏باشد كه امیدوارم در فرصت مناسبى این راسله را به چاپ برسانم. بعد از اتمام تحصیلات، تدریس و كار اركستر فرصت چندانى براى تحقیق برایم باقى نگذاشت. با این همه در دو مورد مهم مشغول تحقیق هستم. یكى تجزیه و تحلیل ردیف موسیقى ایران مى‏باشد كه حدود نیمى از آن نوشته شده است و امیدوارم فرصتى پیش آید تا آن را به اتمام رسانم. و دیگر شرحى بر موسیقى قدیم ایران و تطبیق آن با موسیقى فعلى ایران. در نتیجه‏ى این مطالعات به آهنگى از عبدالقادر مراغه‏اى برخوردم كه صداهاى با حروف ابجد و ریتم آن با «اتانین» نوشته شده بود روى این آهنگ، چند موسیقى‏شناس فرانسوى و بلژیكى و تركیه‏اى و ایرانى، قبلاً كار كرده بودند همه‏ى آنها موفق شده بودند صداها را كه با حروف ابجد نوشته شده بود پیدا كنند ولى در پیدا كردن ریتم آهنگ هیچكدام به طور كامل موفق نبودند. خوشبختانه با تلاش پیگیرى كه روى این آهنگ انجام دادم موفق به پیدا كردن ریتم آن شده و آهنگ مزبور را به شیوه‏ى امروز نت‏نویسى نموده و آن را با صداى «صدیق تعریف» اجرا و ضبط كردیم، شعر این آهنگ این است: «كل صبح و كل اشراق ایاتیك عینى كه مبع مشتاق ایا». فرهاد فخرالدینى از هنرمندان بسیار پركار بوده و در راه موسیقى با عشق و علاقه و ایثار قدم برداشته و حاصل سالها تجربه و فعالیت او آثار پرارجى است كه در آرشیو رادیو و تلویزیون از آنها نگهدارى مى‏شود. آثار او را مى‏توان به سه دسته تقسیم كرد: موسیقى با كلام. موسیقى بدون كلام. تنظیم آهنگهاى هنرمندان دیگر. 1- موسیقى با كلام: قطعه‏اى در شور بر شعرى از عراقى با صداى سیمابینا، «براى دخترم» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى مرضیه، «موج» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى مرضیه، «آخرین جرعه‏ى این جام» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى مرضیه كه فقط در كنسرت اجرا شد، «بهار مى‏شود» با شعرى از سیاوش كسرایى با صداى فریدون فرهى، «سرود بهار» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى فریدون فرهى، «اشتیاق» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى سیمابینا، «درد گنگ» با شعرى از هوشنگ ابتهاج با صداى سیمابینا، چهارگاه براى ویولن و آواز به همراهى اركستر (برنامه‏ى گلهاى تازه 171) كه از رادیو پخش شد و چندین شب متوالى در تالار رودكى (تالار وحدت فعلى) با همكارى اركستر رادیو تلویزیون و رهبرى خود آهنگساز اجرا شد ویولن این اثر را شجاع‏الدین لشگر او مى‏نواخت كه از نوازندگان بسیار خوب بود و متأسفانه نوازندگى ویولن را رها كرد و به شهرتى كه مى‏باید نرسید و خواننده‏ى آن محمدرضا شجریان بود كه به نحو بسیار عالى و دلپسند از عهده‏ى اجراى آن برآمد و تحسین همگان را برانگیخت لازم به توضیح است كه با اجراى این قطعه كار جدیدى در موسیقى ایرانى انجام گرفت كه قبلاً سابقه نداشت، چون به جاى این كه یك ساز به صداى خواننده جواب دهد. اركستر این كار را مى‏كرد، «فرخنده شب» بر روى غزلى از حافظ با صداى مهرداد كاظمى، «یاد یار مهربان» كه به یاد بنان بر روى شعرى از فریدون مشیرى ساخته شده و با گروه شیدا- عارف به سرپرستى حسین علیزاده با صداى كاوه دیلمى كه از شاگردان بنان است اجرا گردیده و چند ترانه كه در دست اجراست از جمله «درد جانسوز» و «عنقا را بلند است آشیانه» بر روى دو غزل حافظ. موسیقى به دوستى كلام كه خود شامل دو بخش مى‏شود، آثار اركسترى و موسیقى فیلم، قطعات اركسترى: دل‏انگیزان، پیوند، رنگ ماهور، همایون. موسیقى فیلم: شوهر آهرخانم سال 1346، موسیقى فیلمهاى كوتاه تلویزیونى نشانه و دستهاى سبز فاتوفاتو، موسیقى سریال سربداران و سریال ابن‏سینا، موسیقى فیلمهاى سینمایى كمال‏الملك، روزهاى انتظار، گزارش یك قتل، پرستار شب كه موسیقى دو فیلم اخیر در دو سال پیاپى برنده‏ى جایزه‏ى لوح زرین و دیپلم افتخار در جشنواره‏هاى سال 66 و 67 گردیدند، موسیقى فیلمهاى شاخه‏هاى بید و روز باشكوه شهر كوچك. و تنظیم بیش از پنجاه قطعه‏ى موسیقى از ساخته‏هاى هنرمندان دیگر، براى اركستر. فرهاد فخرالدینى یكى از پركارترین مدرسین هنرستان و هنركده‏ى موسیقى ملى بوده، در طى بیست سال تدریس خود شاگردان زیادى تربیت نموده است و بدون استثناء كسانى كه از هنرستان موفق به اخذ دیپلم و لیسانس گردیده‏اند، چند درس مهم علمى موسیقى نظیر: تجزیه و تحلیل ردیف موسیقى ایران، پیوند شعر و موسیقى، فرم و آفرینش در موسیقى ایران و هارمونى یا هماهنگى موسیقى را در نزد فخرالدینى فراگرفته‏اند. درباره‏ى موسیقى سربداران سؤالى در ذهن نگارنده است كه با فخرالدینى مطرح مى‏كنم: «موسیقى سربداران در بعضى از قسمتها بسیار با شكوه و در قسمتهایى بسیار غم‏انگیز است آیا شما در هنگام ساختن آن تحت تأثیر حملات وحشیانه و ویرانگر مغول قرار نداشته‏اید؟ و آیا تحت تأثیر تاریخ غم‏انگیز مردم آن زمانه نبوده‏اید؟» «بله، تاریخ سربداران متعلق به دوره‏اى است كه ما اطلاعات نسبتاً خوبى از آن زمان داریم و از طرفى موسیقى ما هم به طور كلى متأثر از رنج و اندوه مردم ماست كه در طول تاریخ وحشى‏گریها و غارتگریهاى زیادى دیده‏اند كه شاید بدترینش در زمان مغول بوده است و من هم نه فقط تحت تأثیر مردم ایران بوده‏ام، بلكه تحت تأثیر مظلومیت تمام مردم جهان كه مورد ظلم واقع شده و مى‏شوند بوده و هستم طبیعى است كه در فیلم هرجا كه مسائل عاطفى در میان بوده موسیقى لطیف و غم‏انگیز و هرجا حمله و جنگ و یورش بود موسیقى خشن و یا بسته به چگونگى صحنه‏ها باشكوه مى‏شد و باید گفت: گرچه موسیقى، هنرى ذهنى است و عینت ندارد و هركس مى‏تواند برداشتهاى متفاوتى از آن داشته باشد ولى به خصوص در موسیقى فیلم این ذهنیت به عینیت تبدیل مى‏گردد و مثل این است كه پلى بین بینایى و شنوائى زده مى‏شود، بنابراین وقتى به لحظات غم‏انگیز داستان فیلم مى‏رسیم، موسیقى باید كمك كند تا این صحنه‏ها غم‏انگیزتر جلوه كند و یا وقتى شكوه و جلالى نشان داده مى‏شود، موسیقى هم باید باشكوه و كوبنده باشد». فرهاد فخرالدینى، صرفنظر از این كه هنرمندى بسیار شایسته مى‏باشد، به گواهى همه كسانى كه او را از دور و نزدیك مى‏شناسند، انسانى والا و شخصیتى ممتاز مى‏باشد. در میان خانواده و دوستان و همكاران خود، همیشه محبوب و گرامى بوده، دور از حب و بغض، با استغناى طبع، توأم با فروتنى بسیار توانسته نمونه‏ى یك هنرمند واقعى باشد. او در زندگى هنرى خود همواره پیشرو بوده با طبعى سرشار از ذوق و احساس بسیار لطیف، یكى از نوپردازان موسیقى نوین ایران است و همواره توانایى آن را داشته كه از موسیقى سنتى و ملى خود به نحو مطلوب برداشت نموده و آن را به شیوه‏اى نو و متناسب با زمان عرضه نماید و در آثار او مى‏توان به آسانى این سیر صعودى را مشاهده كرد. برایش آرزوى موفقیت بیشتر مى‏نماییم.